۲۶
دی
اخیرا به مطلبی در سایت دفتر مقام معظم رهبری برخوردم از استاد گرانقدر جناب دکتر پیغامی که بد ندیدم در این سایت هم بازنشر شود. محتوای موجود برایم تازگی نداشت به بیانهای مختلف از دکتر شنیده بودم بحث از شیفت بخشی اقتصاد ایران به سمت اقتصاد دانش بنیان است و اینکه باید نسل آینده را در زمینه آموزشهای فعلی برای چنین اقتصادی آماده کرد. اینجای بحث به نظرم بطور جدی باید در آموزش ها و تربیتهای اقتصادی فعلی مدنظر قرار گیرد.
آیندهی مطلوب برای اقتصاد ایران چیست؟ یک اقتصاد صنعتی؟ یا یک اقتصاد دانشبنیان؟ وابستگی اقتصاد ایران به فروش نفت خام چه وضعیتی پیدا میکند؟ سهم بخشهای سنتی اقتصاد همچون کشاورزی، خدمات، صنعت و انرژی در اقتصاد آینده چقدر باید باشد؟ اینها پرسشهایی است که پیش از پاسخ به آنها باید به مقدماتی اشاره کرد.
اگر به تاریخ چند صدسالهی اخیر دقت کنیم، میبینیم که نخستین لوکوموتیو رشد اقتصادی جهان «کشاورزی» بوده است. این دوره قبل از انقلاب صنعتی و تقریبا پیش از قرن پانزدهم میلادی بود. حدوداً بین سالهای ۱۵۰۰ تا ۱۷۰۰ میلادی، «تجارت» لوکوموتیو رشد اقتصادی جهان شد. یعنی هر کشوری که تجارت مناسبی داشت، پیشرفته به حساب میآمد. اما از سال ۱۷۰۰ تا اواسط قرن بیستم این «صنعت» بود که محور اصلی پیشرفت شد. جالب اینکه بدانیم نخستین عرصه ای که انقلاب صنعتی از آن آغاز شد، صنعت ریسندگی و نساجی بود. پس از آن، صنعت بخار بود که در قطار و کشتی و سپس احتراق در موتور اتومبیل ظهور یافت و هریک موتور جهش اقتصادی شدند. تا اینکه دوره فناوری الکترونیک آغاز شد و صنایع الکترونیک اقتصاد و بلکه کل زندگی بشر را متحول ساخت. بشر از این تحولات علم و فناوری و محصولات جدید و متنوعی که میساخت، موتوری برای پیشرفت پیدا کرده بود. نکته مهم اینجاست که «کالا» و تولید بیشتر و ارزانتر، تمام همّ و غم انسان صنعتی شده بود. البته لابهلای اینها همیشه «خدمات» هم بهعنوان تولیدی دوم انسان وجود داشته، اما اینکه خدمات تبدیل بشود به لوکوموتیو رشد و پیشرفت، مسألهای است که در اواخر قرن ۲۰ و اوایل قرن ۲۱ با عنوان اقتصاد بیوزن و دقیقتر از آن «اقتصاد دانشبنیان» مورد توجه نخبگان دنیا قرار گرفت. اما چرا صنعت و کشاوزی علیرغم اهمیت و لزوم بهرهمندی از آنها دیگر نمیتوانند و نباید محور انتخابی کشور برای پیشرفت باشند؟